ریتم آهنگ

بیوگرافی جان بالدسری؛ عکاس و نقاش آمریکایی

بیوگرافی جان بالدسری؛ عکاس و نقاش آمریکایی

بیوگرافی جان بالدسری

دوران کودکی

جان بالدساری که در سال 1931 در شهر نشنال کالیفرنیا به دنیا آمد، در دوران رکود بزرگ در انزوای نسبی بزرگ شد. مادرش که یک لوتری دانمارکی تبار بود، پرستار بود و پدرش یک کاتولیک اهل دولومیت در ایتالیای کنونی بود. نگرش کارآفرینانه پدرش برای حمایت از خانواده احتمالاً تأثیر عمیقی بر تصمیم بالدساری برای هنرمند شدن داشت. پدرش در مشاغل مختلف، از چیدن محصول گرفته تا ساختمان، کار می‌کرد، و او همه چیز را از شیرهای قدیمی گرفته تا سیگار، بازیافت و دوباره استفاده می‌کرد، تا جایی که می‌توانست برای کسب درآمد، اشیاء را بازیافت و تغییر کاربری می‌داد. بالدسری از سنین جوانی مواد پدرش را جمع آوری و از بین می برد و این سوال را مطرح می کرد که چرا یک شی بر دیگری انتخاب شده است.

 

آموزش اولیه

در سال 1949، بالدساری وارد کالج ایالتی سن دیگو شد و در آنجا به تشویق خواهرش آموزش هنر خواند. به دنبال آن، او تصمیم گرفت توجه خود را به تاریخ هنر معطوف کند، بنابراین برای تحصیل به دانشگاه کالیفرنیا، برکلی رفت. بالدساری به هنرهای معاصر بیشتر علاقه نشان داد، برخلاف دوره های آموزشی سنگین رنسانس که در برکلی ارائه می شد. او در نهایت تصمیم گرفت به کالج ایالتی سن دیگو بازگردد، جایی که در سال 1957 مدرک کارشناسی ارشد نقاشی را گرفت.

 

پس از مریض شدن یک مربی در سن دیگو، بالدساری تشویق شد تا برای یک ترم به عنوان جانشین خدمت کند. او ثابت کرد که یک مربی عالی است و به تدریس در کلاس های دبیرستان در طراحی زندگی و حروف پرداخت. در اینجا، او در انزوای نسبی از صحنه هنری لس آنجلس کار کرد و مفاهیم و رویکردهای جدید را بدون ترس از طرد شدن تجربه کرد. همانطور که در درس هنر (1964) مشهود است، آثار نقاشی اولیه او اغلب قواعد سنتی مندرج در کتابچه راهنمای هنر، مانند چگونگی ایجاد یک ترکیب بندی مناسب و چشم انداز کامل را به هجو می آوردند. در سال 1970، بالدساری تمام نقاشی های خود را قبل از سال 1966 برای قطعه جدیدی با عنوان "پروژه سوزاندن" سوزاند، جایی که او خاکستر را به شکل کلوچه پخت و آنها را در یک کوزه گذاشت. این اثر مفهومی مربوط به چرخه مداوم زندگی است، همه چیز ایجاد می شود، نابود می شود و تجدید می شود.

 

دوره بلوغ

رویکرد بالدساری رادیکال بود و پوچ بودن هنرسازی را به سخره می‌گرفت و همین امر او را تشویق کرد که کیفیت نقاشی‌های دستی خود را کنار بگذارد و عناصر متن و عکس پیدا شده را بپذیرد. او از متن ها و عکس های اختصاصی روزنامه ها و مجلات در کار خود استفاده می کرد و معتقد بود که مردم می توانند با کلمات و تصاویر آشنا ارتباط برقرار کنند. اولین کارهای موفقیت آمیز او فقط دارای متن بود، همانطور که در نکاتی برای هنرمندانی که می خواهند بفروشند (1966-1968) نمونه ای از آن بود، جایی که او عناصر رسمی "ضروری" برای فروش یک تابلو را به صورت طعنه آمیز توضیح می دهد.

 

بالدساری اغلب از نقاشان نشانه های محلی برای تکمیل حروف استفاده می کرد و به آنها اشاره می کرد که کیفیت دست ساز را به طور کامل حذف کنند. در سال 1970 او مفهوم "اشاره کردن" را با مجموعه نقاشی های سفارشی خود به سطح جدیدی برد. در این کار او به هنرمندان آماتور دستور داد تا نقاشی را تکمیل کنند و به هر اثر عنوان "یک نقاشی از..." اضافه کردند. این مجموعه کار مفهوم نویسندگی هنری را زیر سوال برد، موضوعی که به شدت مورد انتقاد در مورد هنر مفهومی است. در طول این مدت، بالدساری چندین قطعه ویدیویی، مانند من هنر می‌سازم (1971) و بالدساری لوویت را می‌خواند (1972) خلق کرد، جایی که او تفسیری طنزآمیز درباره تصمیم‌گیری‌های فرآیند خلاقیت که در هنر مفهومی معاصر دیده می‌شود، می‌نویسد.

اواخر دوره

در دهه 1970، بالدساری با استفاده از عکس‌هایی از فیلم‌های B برای ایجاد فتومونتاژهای سنتز شده، رویکردی «بی‌هنر» برای ساخت تصویر در پیش گرفت. این عکس‌ها ارزان بودند و به راحتی به دست می‌آمدند، و به او اجازه می‌داد تا به طور سیستماتیک تصاویر مختلف را در کنار هم قرار دهد تا زمینه‌ی روایی جدیدی ایجاد کند. اثر متاثر از سینمای اولیه هالیوود، حرکتی شبیه به شبکه داستانی را پیشنهاد می‌کرد که به او اجازه می‌داد تا کنش‌ها را مستند کند تا موضوع خود را به یادگار بگذارد.

 

همانطور که در فریم ها و روبان (1988) مشاهده شد، او برچسب هایی را برای پنهان کردن چهره های فردی به کار برد، بنابراین محتوای عاطفی را پنهان کرد و توجه را به جزئیات جزئی و فضای منفی بین قاب ها جلب کرد. برچسب‌های قیمت‌گذاری به‌عنوان یک تکنیک نقاشی مینیمالیستی عمل می‌کنند، و عمق جدیدی را در یک میدان صاف رنگ ایجاد می‌کنند و محتوای عکس سیاه و سفید واقعی را از بین می‌برند.

 

بالدسری به بررسی قسمت های بدن از طریق سریال بینی و گوش (2006-2007) و بازوها و پاها (2007-2008) ادامه داد. هر دو سریال ویژگی‌های مجزا را در یک میدان رنگی حداقلی به نمایش می‌گذارند و به بیننده اجازه می‌دهند اثر را از طریق احکام نفسانی تفسیر کند. بالدساری ویژگی‌های خود را به‌جای اینکه متعلق به یک صورت یا بدن کامل باشد، به‌عنوان موجوداتی جداگانه در نظر می‌گرفت.

 

بالدساری که تقریباً در هر رسانه هنری از جمله نقاشی، کلاژ، چاپ، پرفورمنس آرت و ویدئو کار می‌کند، آثار خود را در سراسر جهان به نمایش می‌گذارد، از جمله اولین نمایش گذشته‌نگار بزرگ خود در ایالات متحده در موزه متروپولیتن هنر در اکتبر 2010. امروز، او به زندگی خود ادامه می‌دهد. و در سانتا مونیکا، کالیفرنیا کار کنید.

 

میراث جان بالدساری

جان بالدساری تأثیر مهمی بر نسلی از هنرمندان جوان داشته است که علایقشان ترکیبی از هنر مفهومی و پاپ است. او همچنین نشان داده است که چگونه طنز را می توان با تحقیقات جدی تر در مورد زبان و عکاسی ترکیب کرد. او در حین تدریس در CalArts (1970-1988) و دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس (1996-2007) از هنرمندانی مانند ریچارد پرینس، مایک کلی و دیوید سال الهام گرفته است تا مرزهای هنری را پشت سر بگذارند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”